شمیم خوش بهشت از کنار آن برکه، یعنی غدیر عرشیان و بهشتیان، جان ها را می نوازد، این چه بوی خوشی است که حتی پس از عبور قرن ها هنوز فضای جان مشتاقان را می نوازد؟ واقعه غدیر حادثه اى تاریخى نیست که در کنار دیگر وقایع بدان نگریسته شود. غدیر تنها نام یک سرزمین نیست. یک تفکر است، نشانه و رمزى است که از تداوم خط نبوّت حکایت مى کند. غدیر نقطه تلاقى کاروان رسالت با طلایه داران امامت است. آرى غدیر یک سرزمین نیست، چشمه اى است ابدی که تا پایان هستى مى جوشد، کوثرى است که فنا نمی پذیرد، افقى است بى کرانه و خورشیدى است عالمتاب ...
و تو ای مهربان مولای کریم ای امیرالمومنین (ع) که پایمردانه بر کائنات ایستادی و زمین و زمان همچون رشته آویخته از سر انگشت تو بود ! با کدامین زبان و احساس ترا روایت کنیم و شرح دل را بازگو نمائیم و ترا با کدامین زبان بسرائیم که جهان آفرینش نغمه وصف ترا میسرایند ؟
ای وارث غدیر و ای صاحب دست بیعت علوی، ای مالک ملک حیدری، ای والی سرزمین صفدری و ای مهر سپهر سروری، ای نوری که از تجلی گاه اراده الهی و نام خدا بر تو نازل گردید، ای شیر بیشه روز و عارف شب، ای بزرگتر از زمان که جامه تاریخ تا هزاران سال دیگر بر اندام نیرومند و مردانه ات نمی گنجد.
ای یگانه دادگری که قرآن را طراز عدالت خود قرار دادی، ای تنها با عظمت که تنهائیت زائیده کینه توزی های دشمنان و نادانی دوستانت بود. ای نمایانگر ذلت در برابر خدا و عزت در برابر دشمن، ای نمونه و اسطوره تضاد علوی، ای مرتضی علی (ع).
میدانی آنگاه که طوفان سیاه و شوم ذلت و مکر و نیرنگ حیله گران آل ابوسفیان بر مردم زبون و نگون بخت چیره گشت و سلطنت را جانشین امامت نمودند و دشمنان و خائنین به پیامبر و اسلام محمدی به دعوت و پیام الهی خداوند کفر ورزیدند و ندای رسول گرامی اسلام که درود خداوند بر او باد در پیام غدیر را نادیده گرفتند و حکومت بر حق ترا غصب نمودند ظلمت و تاریکی از قلب سیاه و آلوده به گناه جانشینان غاصب تو عیان گشت ؟
یا علی (ع) تو نور وحی و رسالت را بچشم خود دیدی و بوی خوش نبوت بمشامت رسید و بهنگام نزول وحی بر رسول خدا (ص) ناله دردناک شیطان را شنیدی و یگانه و تنها برای یاری اسلام قامت مردانه ات را برافراشتی و شیطان صفتان گمراه و مشرکین راه حق را چه خوش سیاست نمودی ؟
یا مرتضی علی (ع) ای ابرمردی که در تمامی پهن دشت آفرینش یگانه گوهر وجود جلوه ذات خدائی، ای در جمال پاک و مقدس تو نور انبیاء و عدالت قرآن و مهر و عشق الهی، ای چهره تمام نمای ذات حق،
ای رهبر مردان صفا و آئینه پاک خدا، ای شاهراه طریقت و عرفان و سلوک و صفا و ای حقیقت نامتناهی عالم وجود، چگونه لب به ستایش و ثنایت گشائیم ؟
زبان ما قادر به تجلیل شکوه کردگاری روح پرعظمت تو نیست. چگونه صبر بر انگیزه های کفرآمیز سفلگان و بت پرستان نمائیم و خوب آگاهیم که در غدیر وحی خداوند به نام تو آراسته شد و اسلام محمدی (ص) به آن استوار. غدیر تو تفسیر بدر واحد و شان نزول صفین و نهروان است زیرا بدر عدالت میخواست و خیبر در تماشای صداقت و شهامت تو بود و همانگونه که غدیر روز پیمان و عهد و روز عدالت و رهبری و امامت تو است ما شیعیانت نیز پیمان غدیر و عهد رسول گرامی اسلام (ص) را لبیک گفته و جانشینی بر حق ترا که وحی الهی و کلام قرآن کریم است را ارج می نهیم.
و اینک وارث غدیر، صاحب دست بیعت علوی، مالک ملک حیدری، والی سرزمین صفدری، مهر سپهر سروری، حجة بن الحسن العسکری در کنار غدیر روزگاران ایستاده است و از سر شوق و افتخار بر دستان مبارکش بوسه می زنیم و بر بیعت با او دل نازنین صدیقه کبری، فاطمه زهرا علیها السلام را شادمان می سازیم.
چهارده قرن پس از واقعه پیمان بستن
بیعت با امامی که چشمههای حکمت و دانش از ستیغ کوهساران شخصیت والایش ریزان و قادر است سعادت دو جهان را برای همگان به ارمغان آورد، او که به راههای آسمان از راههای زمین آشناتر بود، او که از شمیم روح پرور وحی محمدی صلی الله علیه و آله بهرهمند شده و از کودکی در آغوش پر مهر نبوت پرورش یافته بود، او که عادلترین داوران و شجاعترین دلاوران، امیرمؤمنان و پناهگاه ستم دیدگان و دردمندان بود.
خجسته عید سعید غدیــرخم، بر دلدادگان آستان هدایت و شیعیان رهرو سعادت
بویژه شما اعضای گرانقدر گروه پارسی بلاگ تبریـک و تهنـیت بـاد
کاروان بود و بیابان عطشناک غدیر
و نبى ملتهب از باده ادراک غدیر
کاروان بود و بیابان که سراپا مىسوخت
و محمد، که افق را به نگاهش مىدوخت
آنچه ما نیز شنیدیم که شد، مىدانست
تشنه حادثهاى بود، و خود مىدانست!
وحى آمیخته با جام افق خواهد شد
وحى روشنگر ابهام افق خواهد شد
انتظارش به سر آمد کسى از راه رسید
آن که بود از دل توفانىاش آگاه رسید
گفت برخیز که از یار سفیر آمده است!
به چراغانى صحراى غدیر آمده است
موج یک حادثه در جان غدیر است امروز
و على چهره تابان غدیر است امروز
آن که سر مىدهد از دل همه شب ناله عشق
مژدهات باد! که شد بعد تو دنباله عشق
آخرین جمله پیغام رسالت باقى است
گام نه، صعبترین گام رسالت باقى است
دست در دست على از همگان بیعت گیر
خیز و از مردم هر سوى زمان بیعت گیر!
و بگو هست على بعد تو مولاى همه
گر که تنهاش گذارند، بگو واى همه!
همه بودند، و دیدند، و بیعت کردند
هر چه حق گفت شنیدند و بیعت کردند
بیعت شیشهاى و آهن پیمان شکنى
داد از بیعت آبستن پیمان شکنى
پس از آن بیعت پر شور، على تنها ماند
و وصایاى نبى، در دل صحرا جا ماند
اى برادر! تو که این سوى زمانى، هش دار!
تو بر این عهد، مبادا که نمانى! هش دار
دلت اى دوست اگر شیعه آیین علیست
یا که چشمان تو سجاده خونین علیست
هم از آن روست که عهدیست تو را با مولا
پس به یادآر و به پا خیز و بگو یا مولا!
ما هنوز از دل خود صوت نبى مىشنویم
خلوتى گر بنماییم شبى، مىشنویم
بیعتى را که نمودیم به خاطر داریم
پیش از آن، آنچه که بودیم به خاطر داریم
چهارده قرن پس از حادثه پیمان بستن
به که پیش از همگان بستن و هم بشکستن
موج آن حادثه در جان غدیر است هنوز
و على چهره تابان غدیر است هنوز
راه سخت است و بلاخیز، ولى کوتاه است
و هدف گام نخست است، که بسم الله است
سفرى باید از آن بادیه تا منزل دوست
سفرى نیست که راه از خود او تا خود اوست